از حسي بيهوده
از لبخندي وسوسه انگيز
و از اميدي پوچ ...
هميشه از من شروع مي شود
از غبار روبي صندوقي کهنه
از روشن کردن شمعي نيمه سوخته
و از حبابي بر آب نشسته ...
همه چيز با تو تمام مي شود
با خيالي پيش تو مانده
با غروري در هم شکسته
و با دربي هميشه بسته ...
هميشه با تو تمام مي شود
با زورقي بر گل نشسته
با دلي از غم شکسته
و با کلامي در سينه دفن شده ...
همه چيز با تو تمام مي شود
هميشه بي تو تمام مي شود
از لبخندي وسوسه انگيز
و از اميدي پوچ ...
هميشه از من شروع مي شود
از غبار روبي صندوقي کهنه
از روشن کردن شمعي نيمه سوخته
و از حبابي بر آب نشسته ...
همه چيز با تو تمام مي شود
با خيالي پيش تو مانده
با غروري در هم شکسته
و با دربي هميشه بسته ...
هميشه با تو تمام مي شود
با زورقي بر گل نشسته
با دلي از غم شکسته
و با کلامي در سينه دفن شده ...
همه چيز با تو تمام مي شود
هميشه بي تو تمام مي شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر