۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

آخرین ستاره دنباله دار

هنوز آخرين ستاره دنباله دار
در آسمانم مانده
مانده تا بدانيم
آنجا كه نور را به اعدام محكوم مي كنند
ترانه را به جرم ِ رهايي مصلوب مي كنند
پروانه ها را به جرم ِ تولد در پيله مي سوزانند
ما چه بي صدا مانديم...
آنجا كه لحظه اي من را تحمل نكردند
لحظه را شكستند تا بشكنم
من چه تنها بودم و مايي با من نبود ...
اين را آخرين ستاره دنباله دار ديد
در من گريست
درديدگانم سوخت ...
چه كسي دانست اين سوختن چه بود ؟!
براي ِ ما سوخت
ديگران نفهميدند اين سوختن يعني چه ...
در تيره نگاهشان زهري بود
زهري كه چون خوره اي روحم را
در انزوا ميخراشد
آنها بر اين باور نبودند
كه خود سوزي ستاره
پروازيست از ستاره تا اوج ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر