ساده گفت و ساده نگاه کرد
اما دل را چه عظیم لرزاند
جای نگاه ندیده اش روی تنم
و غبار آهش روی چشمانم ماند
سیاحتی بود چشمانش
زیارتی بود صدایش
دل انگیزم
این دستان تو است که بسته است
نه من ...
اما دل را چه عظیم لرزاند
جای نگاه ندیده اش روی تنم
و غبار آهش روی چشمانم ماند
سیاحتی بود چشمانش
زیارتی بود صدایش
دل انگیزم
این دستان تو است که بسته است
نه من ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر